سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عسلستان غزل

بوشعری اوز دیلیمنن و اوز آدیملان بوتون صادق انسانلار اتحاف ائدیرم

سوزی واردیر کی قوناقلیق وئره جک آی کوچه میزده

اولدوز اولدوز قاپی لاردا سالاجاق های کوچه میزده

سوزی واردیر کی سفرده گله جک بوخچاسی الده

خونچاسی باشدا گونش پایلایاجاق پای کوچه میزده

سوزی واردیر کی سرین یئل اسه جک نغمه دیلینده

نفسی دولدوراجاق تئللره نای نای کوچه میزده

سوزی واردیر گله جک شنبه ده چر شنبه دونوندا

اولاجاق پاییز میز یاز قئش میز یای کوچه میزده

سوزی واردیر کی قیزیل گول گله جک ائلچی قیزیل یوخ

آرزی لار ال چالاجاق اوینایاجاق آی کوچه میزده

ساعاتین زنگی اویاندی منه تز تز دئدی یاتما

بو شیرین لیکلری بال داندا شیرین یای کوچه میزده

بیر یوخی ایمش دئدیم ای وای بئله سوزلر کی وارایمیش

گوز یاشیم دوندی قانا آخدی آجی چای کوچه  میزده

دوشدی گویدن ده اوچ آلما بیری فریادیما چاتدی

بیری کال چئخدی بیری آغلادی های های کوچه میزده


نوشته شده در چهارشنبه 88/4/31ساعت 11:16 صبح توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

1:

انگار همین دیروز بود

که کلاه پدرم به سرم زد

و کفش هایم برایم پاپوش دوختند من

بچگی کردم

و خیلی زود

کودکی هایم را مردم.

 

2:

زمین به سرم خورد

غرورم زخم برداشت

آنگونه دگر گون شدم

که روی پیشانی ام مهر زدند

رو نوشت برابر اصل نیست.

 


نوشته شده در شنبه 88/4/13ساعت 10:50 صبح توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

بسمه تعالی

جانم ازلبم سردرآورد

قامت من شداگر؛ رنگین کمان ازدست تو

قامت رنگین کمان هم شد کمان ازدست تو

با دلم؛این شیشه ی بشکستنی بازی نکن

برزمین می ترسم افتد آسمان ازدست تو

هرنفس صدسال زوری انتظار ازمن کشید

کاش می گفتی که در رفته زمان ازدست تو

ازگلویم شعله ای سرزد که خاکستر شدم

تا گرفتم یک تمنا استکان ازدست تو

جانم از سردرگمی ها سردرآورد ازلبم

جان به لب آمد که لب آمد به جان ازدست تو

مثل طوطی درقفس صد بارمردم بی کلک

دیرشد سودی ندارد ارمغان ازدست تو

من همان موجم که خوابم را کسی راحت نکرد

خسته ام ازدست این ازدست آن ازدست تو

لقمه ای نان دیدی وچون آب غلتیدی به خاک

از خجالت آب شد این لقمه نان از دست تو

من هوایی ابری ام فریاد تلخ یک غروب

هر چه میگیرم نمی گیری امان ازدست تو

اسد نیکفال –فریاد

اردبیل 29/2/88

 


نوشته شده در شنبه 88/3/16ساعت 3:53 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

بسمه تعالی

در"یا"

سترون بود و خشکیده زمین هایی که من دیدم

زمینی بود عشق نازنین هایی که من دیدم

وخاک از پینه ی پیشانی مردم شکایت داشت

ریا می رست ازچین جبین هایی که من دیدم

عسل حاضر؛مگس شیرین زبان؛قیمت کمی وزوز

تملق می چکید ازآفرین هایی که من دیدم

کلاه جاده کج؛راننده آش پشت پایش سنگ

خیانت بود کارسرنشین هایی که من دیدم

مگو حمام جایی راکه پاک آلود چرکین است

که هرچه دید ساکت ماند فین هایی که من دیدم

همه سیری بروی سفره ها چیدندوماهم سیر

که در"یا"یی تفاوت داشت سین هایی که من دیدم

نمی مانم بده ساک پراز فریاد هایم را  

برای رفتنم کافیست این هایی که من دیدم

اسد نیکفال-فریاد


نوشته شده در شنبه 88/2/26ساعت 6:5 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

ازدوستانی که به این وبلاگ سرمیزنند تشکرمیکنم

ودوست دارم بانظرات خودشون منو خوشحال کنن


نوشته شده در شنبه 88/2/19ساعت 11:43 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

بسمه تعالی

 

خوان اول را تهمتن باش شش خوان پیشکش

رستم دست دل خودباش دستان پیشکش

دورخودپیچیده ایم ازدرد این غم پیچه ها

نسخه ی مارا مپیچ ازهیچ درمان پیشکش

رازخیس آسمان است این که میریزی بخاک

آبروداری بکن ای ابرباران پیشکش

اولین شرط زلیخایی شدن منت کشی ست

نازیوسف رابکش از چاه زندان پیشکش

تیر رابگذار وبگذرازکمین کینه ها

قلب آهورا زیارت کن خراسان پیشکش

هرچه بود وهرکه بودازجنس انسان بودحر

قدریک کافرمسلمان باش سلمان پیشکش

ناله رابشکاف وباهرذره ازفریادخویش

کوچه ها را آفتابی کن خیابان پیشکش


نوشته شده در شنبه 88/2/19ساعت 11:35 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

بسمه تعالی

 

مدتی هست که عاشق شدنم می آید

فارغ از کار خلایق شدنم می آید

خون دل خوردنم از رنگ غزل ناز تراست

غنچه درغنچه شقایق شدنم می آید

سرفه ی پیرم از آلودگی ثانیه هاست

سینه صاف دقایق شدنم می آید

خوب من دست خودم نیست که اینگونه بدم

بخدا مثل تو لایق شدنم می آید

چشم دریایی من تشنه ی غرق تن توست

من دراین معرکه قایق شدنم می آید

دردلم برق نگاه تو مگرحبس شود

چند فازیست که عایق شدنم میآید

وقتی از تنگی فریاد لجم میگیرد

روح لجباز حقایق شدنم می آید

اسد نیکفال – فریاد

اردبیل10/2/88

 


نوشته شده در دوشنبه 88/2/14ساعت 11:57 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

بسمه تعالی

نه تئزیوباندون سن؟

نه تئز یوباندون آ نازلم نه تئز یوباندون سن؟

شیکسته کسمه بوغازلم نه تئزیوباندون سن؟

آغاجلارین نفسی؛چایلارین پیچلتی سسی

یاشئل قدملری یازلم نه تئز یوباندون سن؟

آذاندا دوم دوری نیتله گوزتیکیب ساعاتا

یوباندی گوزگی نامازلم نه تئز یوباندون سن؟

گوزومده مین سارا دویغوبوغولماقا تله سیر

هارای لی های لی آرازلم نه تئز یوباندون سن؟

غزل غزل قورودوم اوزایچیمده دینله منی

صدف لی سینه سی سازلم نه تئز یوباندون سن؟

گلیِِن مَقاملی ؛مُقام ادلی پرده نین بزه یی

بایات شیرازآوازلم نه تئز یوباندون سن؟

نه گئج تله سدی منیم فریادیم نه گئج دیندی

نه تئزداریخدون آ نازلم نه تئزیوباندون سن؟

 

اسد نیکفال(فریاد)

اردبیل20/5/87


نوشته شده در دوشنبه 88/2/7ساعت 11:57 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

دوچایی ودوسه تا حبه قند لوطی چند

دو نخ رفاقت بی قیدو بندلوطی چند

یکی دو حلقه محبت برای دل بستن

میان اینهمه قداره بند لوطی چند

حیای گربه کجارفته در اگربازاست

کمی مرام کمی سرفه چند لوطی چند

رقیب طبل ودهل میزند که مااینیم

شب وسخاوت لوطی پسند لوطی چند

قدم به شرط ریا درمرام لوطی نیست

قدم به شرط دلی دردمندلوطی چند

کمین وخنجرتشنه .نگونمیدانی

همان که در دل شب میزنند لوطی چند

بیار من همه را میخرم به قیمت جان

که کوچه هابرهندازگزند لوطی چند

فشار واین همه فریادو دردسرسخت است

سه وعده شعر پراز آب قند لوطی چند

اسد نیکفال-فریاد

 

 

 

 


نوشته شده در شنبه 88/2/5ساعت 5:39 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

توهم شبیه منی یک سوال بی...نقطه

ذبان حال صداهای رلال بی ...نقطه

عجیب بوی عزامی دهد عروسی ما

دلم گرفته ازاین شور وحال بی ...نقطه

شبی که نقطه ی اغاز کهنه امسال است

چه دلخوشیم به اغاز سال بی ...نقطه

کلافه ایم و کلافی زهیچ می پیچیم

به دست وپای خیال محال بی ...نقطه

گل از رسیدن فردای سیب می ترسد

من از رسیدن فردای کال بی ...نقطه

به خود رسیدن من اوج دوری ام ازتوست

شیوع فاصله هست این وصال بی ...نقطه

کسی به سینه فریاد من گلی که نزد

کجاست دبدبه ی یک مدال بی ...نقطه

اسد نیکفال -فریاد


نوشته شده در یکشنبه 86/12/19ساعت 9:15 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |


Design By : Pichak